دیدم تو خواب وقت سحر شه زاده ای زرین کمر نشسته بر اسب سفید میومد از کوه کمر
میرفت و آتش به دلم میزد نگاهش ... میرفت و آتش به دلم میزد نگاهش...
کاشکی دلم رسوا بشه دریا بشه این دو چشم پر آبم، روزی که بختم وا بشه پیدا بشه اون که اومد تو خوابم، شه زاده رویای من شاید تویی، اون کس که شب در خواب من آید تویی ، توووو
از خواب شیرین نا گه پریدم او را ندیدم دیگر در کنارم به خدا ،جانم رسید از غصه بر لب هر روز هرشب در انتظارم به خدا،
دیدم تو خواب وقت سحر شه زاده ای زرین کمر نشسته بر اسب سفید میومد از کوه کمر،میرفت و آتش به دلم میزد نگاهش ... میرفت و آتش به دلم میزد نگاهش...
کاشکی دلم رسوا بشه دریا بشه این دو چشم پر آبم، روزی که بختم وا بشه پیدا بشه اون که اومد تو خوابم، شه زاده رویای من شاید تویی، اون کس که شب در خواب من آید تویی، توووو
از خواب شیرین نا گه پریدم او را ندیدم دیگر در کنارم به خدا ،جانم رسید از غصه بر لب هر روز هرشب در انتظارم به خدا، دیدم تو خوابم وقت سحر شه زاده ای زرین کمر نشسته بر اسب سفید میومد از کوه کمر،میرفت و آتش به دلم میزد نگاهش ... میرفت و آتش به دلم میزد نگاهش...
25512 بازدید
10 بازدید امروز
2 بازدید دیروز
28 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian